من آرینام...
دوشنبه 14/مردادماه/1392
امروز یه اتفاق جــــالب افتاد و من که مامان آرینـــــا باشم
متوجه شدم علت اینکه آرینا اینقدر روی اسمش حساسه
که حتما آرینا تلفظ بشه چیه؟
ماجرا از این قراره که می خواستم آرینا رو صدا بزنم تا بیاد
غذا بخوره...
مامانی : طلای مامان ، بیا غذا کشیدم برات عزیز دلم ...
آرینا خیلی قاطع و محکم اینطور جوابمو داد...
آرینا : مامـــــــــــــان ، من آرینــــام ، صدامو که می فهمم میگه آرینا...
من آرینـــــــــــــام نه طلا...
مامانی : بله بله چشم دیگه تکرار نمی شه ...
(تا حالا از این زاویه به اسم نگاه نکرده بودم)
در ادامه...
آرینا : مامان آیسانا هم ، پا داره؟؟؟
مامانی : بله مامان آیسانا هم پا داره.
حالا این سوال چرا یهو به ذهن آرینا رسید منم مثله شما
دختر عزیزم ، نام زیبایت همان صدائی ست که می شنوی ، آرینـــــــا...