مادر.....
خوشگل خانم مامانی ،آرینا جونم
مامان بزرگ بخاطر تولد شما این روزا مهمون خونه ماست...
روز اولی که مامان بزرگ اومد خونمون شما اول یکمی تعجب کردی
آخه بخاطر اینکه ازشون دوریم و چند ماهی طول می کشه تا دوباره همدیگرو
ببینیم چهره ها یادت می ره و ٥ دقیقه اول یکمی غریبی می کنی اما چون شما
دختر خون گرم و مهربونی هستی زود صمیمی می شی.
روز اول وقتی می خواستی مامان بزرگ رو صدا کنی....
آرینا : بابائی ، بابائئئئئئی ...
مامانی :بابائی !!!!!!! آرینا ، بابائئئئئئئئئئئی ؟؟؟؟
آرینا یکمی فکر می کنی و همین طور که به مامان بزرگ نگاه می کنی
میگی : مادر....
اینم یکی از مشکلات دوری دیگه ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی