بورااااااااااااا(هورااااااااااااا)
سلام مامانی دوباره برگشتیم به دنیای کودکی خودمون...
خیلی دلم تنگ شده بود این چند روز اینترنتمون قطع شده بود و دسترسی به اینترنت
نداشتم تا دیشب که وصل شد.به قول آرینا بوراااااااااااااااااا...(هورااااااااااااا)
آرینای مامانی این روزا اینقدر شیرین زبون شدی که مامانی می خواد درسته قورتت بده ،
حتما سر فرصت میام و همشو واست می نویسم.
بذار اول از آخرین خاطره شروع کنم....
دیشب با مامانی مشغول بازی بودی که بهم گفتی مامانی بچین (بشین )
مامانی هم نشست ...
بعد بلند شدی ایستادی...
و می خواستی به مامانی بگی که بایسته ...
اما برات مشکل بود که بگی مامانی بلند شو بایست...
بعد از چند ثانیه فکر کردن به مامانی گفتی ...
.
.
.
مامانی بچین بالا ...
مامانی : بچین بالااااااا...... !!!
مامانی فدای این شیرین زبونیات و این فکر کردنت بشه که هیچ وقت کم نمی یاری....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی