یه توپ دارم قل قلیه....
مامانی برای آرینا می خونه...
یه توپ دارم قل قلیه...
آرینا : انگشتای دستشو روی سینه ش حرکت می ده و میگه دیل دیلی!!!!!!!
مامانی : دستاشو می بره طرف پهلو های آرینا و حسابی قل قلیش می ده...
آرینا : غش غش می خنده...
مامانی : سرخ و سفید و آبیه...
آرینا : آبییییییییی!!!!!!!!!
مامانی : می زنم زمین هوا می ره ، نمی دونی تا کجا می ره...
آرینا : بوووروووو (برو)
مامانی : من این توپو نداشتم ...
آرینا : تووووپ!!!!!!!!!!!!
مامانی : بابام بهم عیدی داد ...
آرینا : بابائی !!!!!!!!!!!!!
مامانی : یه توپ قل قلی داد...
آرینا : دوباره انگشتای دستشو می ذاره روی سینه ش و میگه دیل دیلییییی...و منتظره که مامانی
قل قلیش بده و دوباره صدای خنده های آرینا ست که فضای خونه رو پر می کنه.
اینم شعر خوندن مامانی برای آرینا گلی که بیشتر شبیه یه داستان شد تا شعر....!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی