بورااااااااااااا(هورااااااااااااا)
سلام مامانی دوباره برگشتیم به دنیای کودکی خودمون... خیلی دلم تنگ شده بود این چند روز اینترنتمون قطع شده بود و دسترسی به اینترنت نداشتم تا دیشب که وصل شد.به قول آرینا بوراااااااااااااااااا...(هورااااااااااااا) آرینای مامانی این روزا اینقدر شیرین زبون شدی که مامانی می خواد درسته قورتت بده ، حتما سر فرصت میام و همشو واست می نویسم. بذار اول از آخرین خاطره شروع کنم.... دیشب با مامانی مشغول بازی بودی که بهم گفتی مامانی بچین (بشین ) مامانی هم نشست ... بعد بلند شدی ایستادی... و می خواستی به مامانی بگی که بایسته ... اما برات مشکل بود که بگی مامانی بلند شو بایست... بعد از چند ثانیه فکر کردن به مامانی گفت...
نویسنده :
مامان آرینا
17:27